آرینآرین، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره

"هدیه ای از بهشت"

آرین در سال 94(قسمت سوم)

پشت میز مامان نشستی ...تو دفتر من... صبحها باهم میریم دفتر ... راه زیادی نیست از خونه تا دفتر ده دقیقه پیاده میریم.ماشیناتم خودت انتخاب میکنی میریزی تو کیف من جدیدا مامان جونت یه کیف عروسکی باب اسفنجی برات خریده ...خ.دت ماشیناتو میریزی تو کیفت و میاری .کفشاتو خودت پات میکنی و بدت میاد بخوام کمکت کنم . میگی آرین بلده.تو مسیرمون کلانتری و راهنمایی رانندگی هست همیشه ماشین پلیس میبینی تو راه /کلی ذوق میکنی میگی ماشین پلیس  بابا بخره ... هر پژو پارسی ببینی سفید میگی ماشین بابا ... 405 ببینی رنگ طوسی میگی ماشین باباجون. ماشین کامیون.آمبولانس.اتوبوس میشناسی اسم میبری و ماشینهای مدل بالا ببینی میگی اوخله(خوشگله)بابا بخره تو خونه هم بیشت...
29 شهريور 1394

آرین در سال 94(قسمت دوم)

سلام بر بهترین پسر دنیا ... دو سال و شش ماهگیت مبارک عزیز دلم تو این چند ماه چقدر بزرگ شدی ... قد کشیدی ... ناز و مامانی شدی ... همه کلی دوست دارن و زود دلشون برات تنگ میشه میخوام اتفاقای مهم ماههای گذشته رو بنویسم برات.. دیر شده ولی ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه هست مگه نه اوایل اردیبهشت مامان جون و بابا جون و خاله صفورا اومدن خونمون...اول که تا اونموقع جرات نداشتم از پوشک بگیرمت اما یه روز که همگی رفته بودیم بیرون پوشکتو در آوردم تا عصر باز بودی و این باعث شد که  در ادامه هم باهات کار کنم و کم کم خودت همکاری کردی و جیشو اعلام کردی تا الان و دیگه اینکه پتو یا همون نانی که میگفتی و  دیگه خیلی داغون شده بود خونه...
4 شهريور 1394
1